رهامرهام، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره

رهام کوچولو

29 مهر ماه

پسر گلم فکر کنم این اولین پستی هست که موقع نوشتنش پیشت نیستم! و البته فوق العاده دلم واست تنگ شده و منتظرم هر چه زودتر ساعت 4 بشه و بیام پیشت... و اما این چند روز یه کم مریض بودی و گوشت عفونت کرده که داری دارو میخوری، اما خیلی کلافه ای و همش جیغ میزنی... دندون چهارمت هم جوونه زده اما خیلی سخت داره بیرون میاد و واسه اون هم اذیتی.دیگه هم چیزی تا دوازدهم و تولدت نمونده... پنجشنبه هم رفتیم آتلیه عکس های یکسالگیت رو گرفتیم. دیگه فعلا چیزی یادم نمیاد....  دوستت دارم
29 مهر 1391

١١ ماهگي

عزيز دلم يازده ماهگيت مبارك... البته با ٤ روز تأخير! ديگه شمارش معكوس تا جشن تولد يك سالگيت شروع شده و منم خيلي خوشحالم... الان ديگه كلي كاراي جديد ياد گرفتي و كافيه هر حركتي رو دو سه روز باهات تمرين كنيم تا ياد بگيري.الان لي لي حوضك و اتل متل رو كاملا بلدي، يه وقتا كه حوصله كاراي پر تحرك و فضولي نداري مي بينم با خودت نشستي داري لي لي حوضك بازي ميكني و هي انگشتاتو تكون ميدي.... دو روزه الو كردن هم ياد گرفتي كه خيلي بامزست... در مورد كنترل تلويزيون هم كه كلا مهارت خيلي خاصي داري و وقتي ميبيني بابا داره با دقت تلويزيون ميبينه ميري كانالو عوض ميكني و بر ميگردي بهش نگاه ميكني تا عكس العملش رو ببيني! البته اگر هم كنترل دم دستت نباشه ميري پاي ميزش ...
16 مهر 1391

اولین آرایشگاه

رهام چهارشنبه واسه اولین بار رفت آرایشگاه و موهاشو کوتاه کرد... ته دلم هیچ وقت دوست نداشتم اون موهای نرم و نازکت رو کوتاه کنم! آخه از لحظه ای که به دنیا اومدی تو رو با اون موها دیده بودم و خیلی دوستشون داشتم ، و اینکه میدونم با بزرگ شدنت دیگه موهات مثل حالا اینقدر نرم و ابریشمی نیستن...  اما خوب خیلی با نمک و ناز شدی، اینم عکس قبل و بعد اصلاح: اینم یه عکس دیگه از مدل موهات:                                         ...
10 مهر 1391
1